«سیاست‌­نامه» یادگار خواجه طوس

به مناسبت زادروز خواجه نظام‌الملک طوسی

خواجه نظام‌­الملک طوسی، یکی از مهمترین وزیران ایران زمین و عالم اسلام بوده است که نقش او در سیاست‌­نامه نویسی و عمل سیاسی در حدود ۳۰ سال وزارت انکارنشدنی است. به مناسبت زادروز این وزیر ایرانی نگاهی به اثر ارزشمند او یعنی «سیاست­‌نامه» یا «سیرالملوک» داشته‌ایم و دیدگاه‌های او را درباره پادشاه، وزارت و مذهب بررسی کرده‌ایم....

چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۵
ابوعلی حسن پسر علی پسر اسحاق طوسی مشهور به خواجه نظام‌الملک طوسی ۴۷۱ شمسی؛ ۴۰۸ قمری برابر با ۲۸ مهر در طوس متولد شد. وی نیرومندترین وزیر در دودمان سلجوقی بود و سلجوقیان نیز در زمان وی به اوج نیرومندی رسیدند.
نظام‌­الملک بدون تردید از شخصیت‌های برجسته در سیاست عملی و عمل سیاسی در تاریخ اسلام و ایران است. برخی از پژوهشگران معتقدند وی را می‌توان به تنهایی از لحاظ اهمیت با خاندان برمکی، وزیران معروف عباسیان مقایسه کرد.
نام اصلی نظام­‌الملک، ابوعلی حسن و نام پدرش ابوالحسن علی بود و لقب نظام‌­الملک را آلب ارسلان، سلطان سلجوقی، به او داده بود. وی در سال ۴۰۸ ه.ق در قریه رادکان از توابع طوس و در خانه‌ای دهقانی به دنیا آمد.
تربیت خواجه در زمینه‌های فقه شافعی و حدیث بود و به ظاهر خانواده­اش مایل بودند او را در کسوت قاضی ببینند هرچند چنین نشد و خواجه به مقامی رسید که می‌توانست به عزل و نصب قضات بپردازد. وی ابتدا به خدمت غزنویان در غزنه درآمد و سپس به دربار علی بن شاذان وارد شد اما به دلیل رنجیدگی از مخدوم ا او را ترک کرد و به مرو رفت. در این شهر بود که اقبال به او رو نهاد و از سوی چغری بیک داوود به مشیری و کتابت آلب ارسلان گمارده شد.
با به سلطنت رسیدن آلب ارسلان خواجه به وزارت سلاجقه رسید و با مرگ آلب ارسلان و جانشینی ملکشاه همچنان مقام خود را حفظ کرد و تا هنگام مرگش به سال ۴۸۵ ق در نزدیک کرمانشاهان و بر سر راه حرکت از اصفهان به بغداد و به دست یکی از فدائیان اسماعیلی و احیانا به تحریک ملکشاه، حدود ۳۰ سال وزارت کرد.
«سیاست‌نامه» و دیدگاه خواجه درباره بنیاد حکومت
از خواجه کتابی ارزشمند به نام «سیاست‌نامه» برجای مانده که مهمترین و مشهورترین کتاب اوست. همچنین «دستورالوزرا» و وصایای خواجه نیز ثبت شده است؛ اما به طور قطع اثر مهم او همان «سیاست‌نامه» یا «سیرالملوک» است.
این کتاب در سال ۴۷۹ ق و در پاسخ به درخواست ملکشاه که از بندگان دربار خود خواسته بود اثری در این زمینه تهیه کنند، نگاشته شد. این کتاب ابتدا در ۳۹ فصل تنظیم شد و سپس در اواخر عمر خواجه ۱۱ فصل دیگر به آن اضافه شد و در مجموع در ۵۰ فصل به آخر رسید. بخش دوم «سیاست‌­نامه» یا همان ۱۱ فصل در فضایی به رشته تحریر درآمد که مشکلات خواجه با مخدوم خود، ملک‌شاه، و برخی تحریکات درباری بالا گرفته بود.
خواجه در «سیاست‌نامه» به بحث نظری و آموزه‌های مرتبط با آن نمی‌پرداخت بلکه به امور واقعی که می‌تواند بنیاد حکومت قرار گیرد اشاره می­‌کرد و بیشترین حجم کتاب از حکایات که رساننده منظور اوست و در عمل می‌توان آنها را سرمشق قرار داد، آکنده بود.
پادشاه عادل در نگاه نظام­‌الملک
نظام‌الملک تمام کتاب را به نهاد پادشاهی و سلطنت و ترویج آن اختصاص می‌­داد. پادشاه مفروض خواجه قدرت خود را از خلیفه نمی‌گرفت و به توجهات ویژه وی نیازی نداشت؛ خواجه با اثرپذیری از نظریه پادشاهی ایران باستان، مشروعیت و قدرت پادشاه را ناشی از تاییدات الهی می‌دانست. وی در فصل نخست می‌نویسد: «ایزد تعالی، در هر عصری و روزگاری یکی را از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند و هیبت و حشمت او اندر دل­‌ها و چشم خلایق بگستراند تا مردم اندر عدل او روزگار می­‌گذراند، و آمن همی‌ ­باشند و بقای دولت همی­ خواهند.»
خواجه در فصول بعدی به کرات به لزوم عدل­‌گستری شاهان و رسیدگی به کار عاملان حکومتی همچون وزرا یا اهمیت خطیر قضاوت و ... اشاره دارد. برای مثال خواجه در فصل ششم که به امر قاضیان و خطیبان و محتسبان اشاره دارد با ذکر حکایتی از شیوه دادرسی پادشاهان عجم، از زبان ملک به مؤبد می‌­آورد: «هیچ گناهی نیست نزدیک تعالی بزرگتر از گناه پادشاهان و حق گزاردن پادشاهان نعمت ایزد تعالی، را نگاه داشتن رعیت است و داد ایشان دادن و دست ستمکاران از ایشان کوتاه کردن.»
پادشاهی و دین همچون دو برادرند
نظام‌الملک در همین فصل هنگام صحبت درباره رسیدگی به کار دینی، سعادت دو جهانی را در گرو فرّالهی پادشاهان و عمل عالمانه آنان ذکر می‌کند: «اما چون پادشاه را فرّالهی باشد و مملکت باشد و علم با آن یار باشد، سعادت دوجهانی بیابد. از بهر آنکه هیچ کاری بی‌علم نکند و به جهل رضا ندهد.»
او درباره نسبت میان دین و پادشاهی می‌­نویسد: «و نیکوترین چیزی که پادشاه را باید، دین درست است؛ زیرا که پادشاهی و دین همچون دو برادرند.» او همچنین در فصل دوم کتاب خود پس از ذکر شناخت قدر نعمت خداوند و توجیه پادشاه به رعایت عدالت می­‌آورد: «گفته‌­اند بزرگان دین که الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم. معنی آن است که ملک با کفر بپاید و با ستم نپاید.»
خواجه و بدمذهبان
خواجه در بخش دوم کتاب خود با شدت بیشتری از اوضاع اظهار نارضایتی می­‌کند و سعی در ارائه راه حل دارد. در فصول پایانی نیز به جز تعریضات در فصول مختلف، یک­باره ۵ فصل متوالی را به نشان دادن خطر «بد مذهبان» اختصاص می­‌دهد. از نظر خواجه بدمذهبان که گاه آنها را خارجی و مزدکی یا قرمطی نیز می­‌خواند، همان مخالفان یا رقیبان مذهب سنی بودند که تحت نام تشیع فعالیت می­‌کردند و یک فرقه از آنان یعنی اسماعیلیان برای نظام سنت و نهادهای پاسدار آن یعنی خلافت عباسیان و پادشاهی و امیری بسیار خطر آفرین بودند.
او در فصل ۴۳ در ذکر احوال بدمذهبان می‌­نویسد: «به همه روزگار خارجیان بوده‌­اند، از روزگار آدم، علیه‌السلام، تاکنون خروج­‌ها کرده‌اند.» خواجه در فصل بعد حکایت مزدک را در زمان انوشیروان به تفصیل شرح می‌­دهد. او برای حفاظت از «راست دینی» مدارسی تاسیس کرد که به نام خود او شهره شدند. شهرهای بزرگ همچون بغداد، بصره، اصفهان، طوس نیشابور و هرات هرکدام دارای نظامیه بودند. این نظامیه­‌ها که تعدادشان به ۱۲ می‌رسید به کار حراست از راست دینی و مقابله با بدمذهبان اشتغال داشتند.
وزیر نیک پادشاه را نیکوسیرت و نیکونام گرداند
خواجه در فصل ۴۱ که از جهات مختلف به نقادی اوضاع روزگار می‌پردازد، بر اهمیت نقش وزیر و نهاد وزارت بسیار تاکید می­‌کند: «وزیر نیک پادشاه را نیکوسیرت و نیکونام گرداند و هر پادشاهی که او بزرگ شده است و بر جهانیان فرمان داده است و نام تا به قیامت به نیکی می‌برند، همه آن بوده‌­اند که وزیران نیک داشته‌اند.» او میان پادشاهی موروثی و وزارت موروثی رابطه‌­ای برقرار می­‌کند: «اگر وزیر، وزیرزاده باشد، نیکوتر بود و مبارک­تر که از روزگار اردشیر بابکان تا یزدگرد شهریار، آخر ملوک عجم، همچنان که پادشاه فرزند پادشاه بایستی و تا اسلام درنیامد همچنین بود. چون ملک از خانه ملوک عجم برفت، وزارت از خانه وزرا نیز برفت.»
خواجه طوس در وصیتنامه خود به نقش خطیر شخصی‌­اش در کار ملک‌داری اشاره و می‌­نویسد: «آنچه کرده‌­ام در صلاح دولت و مصلحت کافه رعیت، پس از وفات من ظاهر شود. چون تدبیر جهان به دیگری منوط گردد. تقدیر و قیاس و ظن چنان است که هیچکس پس من یک ماه شغل جهان بر نظام راست نتواند راندن.»
خواجه نظام‌الملک سرانجام در سال ۱۴ اکتبر ۱۰۹۲ میلادی در بروجرد کشته شده و در اصفهان به خاک سپرده شد.
منبع: ایبنا
نظر شما