تروری که رفع کدورت از ذهن اعلیحضرت کرد!

به بهانه ۱۶ اسفندماه، سالروز ترور رزم ارا به دست خلیل طهماسبی

مجید علیپور، سردبیر مورخان
رزم آرا در دوره‌های مختلف نشان داده بود افسری به غایت شجاع در تصمیم‌گیری، سرسخت در پیشبرد برنامه‌ها و لایق در رسیدن به اهداف است. سابقه موفقیت‌های نظامی او در جریان پایان دادن به فتنه حزب دموکرات آذربایجان و سرکوب غارتگری‌های پاره‌ای از عشایر کشور و تدریس او در دانشکده ارتش و از همه مهمتر ریاستش بر ستاد ارتش؛ محبوبیت و نفوذ بسیاری در میان نظامیان برای او به وجود آورده بود.
در حوزه روابط خارجی نیز سیاست خود را در جهت کاهش تنش‌ها و جلب حمایت دو قدرت سنتی (روسیه و انگلستان) گذاشت. از این‌رو ضمن آغاز مذاکرات سیاسی و گسترش مراودات با دولت شوروی، موافقتنامه‌ای تجاری با آن کشور منعقد کرد تا بتواند از حمایت این قدرت بزرگ شمالی که بابت رودست خوردن از ایرانیان در جریان خروج از آذربایجان و امتیاز نفت شمال بشدت عصبانی بودند را به‌دست آورد. همچنین در راه رقابت کمپانی‌های نفتی امریکایی با «شرکت نفت ایران و انگلیس» محدودیت‌های وسیعی ایجاد کرد تا بدینوسیله دولت انگلستان را نسبت به وفاداری خود مطمئن سازد. در مواجهه با جناح‌های داخلی قدرت نیز ضمن برکنار کردن صاحب‌منصبان ارتشی نزدیک به دربار، چنان که آمد مجلس شورای ملی را به دست گرفت تا خود را برای خیز بعدی آماده کند. مجموع همین اقدامات بود که شک و ظن «محمدرضاشاه پهلوی» و عوامل دربار را به در پیش بودن کودتا از سوی این افسر جسور و بلندپرواز را تقویت کرد.
قدرت روزافزون رزم آرا در کنار مخالفت سرسختانه او علیه جریانی که ملی کردن صنعت نفت را به موضوعی حیثیتی در سطح ملی تبدیل کرده بود باعث شد همه جناح‌های داخلی قدرت در حذف وی به اتفاق نظر برسند و زمانی که راه مصالحه و همراه کردن او با خود را مسدود دیدند، منتظر فرصتی برای از میان برداشتن او ماندند که گرچه ماجرای ترور رزم آرا به نام «خلیل طهماسبی» از اعضای فداییان اسلام و با حمایت صریح «آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی» مشهور شده‌ است اما تا به امروز میان تاریخ پژوهان به معمایی تاریخی تعبیر می‌شود که از اتفاق، برخی استنادات و استدلال‌های قوی در دست داشتن شاه و دربار در آن مطرح می‌شود....

شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶
«زمامدار در ایران یا باید مانند «حکیم‌ الملک» کر باشد یا مانند «ساعد» و «بیات» بی‌حواس؛ اگر قدری مانند «رزم‌آرا» زرنگ از آب درآمد، بدن سالم تحویل مرده شور نمی‌دهد.» این عبارات، توصیف «حسین علاء» (نخست‌وزیر بعد از رزم آرا) از اوضاع بحرانی سیاست و لاجرم انواع دسیسه‌ها و برنامه‌های جناح‌های مختلف قدرت در ایران آن دوره است.
در اواخر دهه ۱۳۲۰ «شرکت نفت ایران و انگلیس» که منافع بسیار خود در منابع نفت جنوب را در خطر می‌دید؛ برای فرونشاندن اعتراض‌ها و حرکتی که نظر به ملی کردن صنعت نفت و خلع ید انگلستان از این حوزه داشت تلاش بسیاری می‌کرد. اما مشکل اساسی آنها بیدار شدن احساسات وطن پرستانه مردم و رقابت قدرت‌های بین‌المللی در حوزه نفت بود. شکست پیشنهادها، میانجی گری‌ها و حتی تهدیدات انگلستان علیه جریان ملی کردن صنعت نفت باعث شد تا نسبت به نخست‌وزیری «سپهبد حاجعلی رزم آرا» نظر مثبتی پیدا شود و متقابلاً او نیز جهت رسیدن به اهداف خود در پی جلب رضایت و کسب حمایت این دولت قدرتمند برآید.
رزم آرا در دوره‌های مختلف نشان داده بود افسری به غایت شجاع در تصمیم‌گیری، سرسخت در پیشبرد برنامه‌ها و لایق در رسیدن به اهداف است. سابقه موفقیت‌های نظامی او در جریان پایان دادن به فتنه حزب دموکرات آذربایجان و سرکوب غارتگری‌های پاره‌ای از عشایر کشور و تدریس او در دانشکده ارتش و از همه مهمتر ریاستش بر ستاد ارتش؛ محبوبیت و نفوذ بسیاری در میان نظامیان برای او به وجود آورده بود که می‌توانست در کنترل بحران موجود به کار گرفته شود. از این‌رو با حمایت ضمنی انگلستان، دخالت گسترده‌ای در جریان انتخابات مجلس شانزدهم صورت داد و در بسیاری از حوزه‌ها نامزد‌های منتسب به خود را به‌عنوان نماینده منتخب تعیین و به مجلس فرستاد. تنها در تهران بود که با تحصن «دکتر محمد مصدق و یارانش» در دربار و حمایت «سرلشکر فضل‌الله زاهدی» (رقیب رزم آرا) انتخابات پایتخت ابطال و از نو برگزار شد. اما او که با گرفتن اکثریت کرسی‌های مجلس، به هدف خود دست یافته بود، نسبت به این موضوع واکنش خاصی نشان نداد و منتظر ماند تا نمایندگان برکشیده اش، براحتی او را به نخست‌وزیری برگزینند.
در حوزه روابط خارجی نیز سیاست خود را در جهت کاهش تنش‌ها و جلب حمایت دو قدرت سنتی (روسیه و انگلستان) گذاشت. از این‌رو ضمن آغاز مذاکرات سیاسی و گسترش مراودات با دولت شوروی، موافقتنامه‌ای تجاری با آن کشور منعقد کرد تا بتواند از حمایت این قدرت بزرگ شمالی که بابت رودست خوردن از ایرانیان در جریان خروج از آذربایجان و امتیاز نفت شمال بشدت عصبانی بودند را به‌دست آورد. همچنین در راه رقابت کمپانی‌های نفتی امریکایی با «شرکت نفت ایران و انگلیس» محدودیت‌های وسیعی ایجاد کرد تا بدینوسیله دولت انگلستان را نسبت به وفاداری خود مطمئن سازد. در مواجهه با جناح‌های داخلی قدرت نیز ضمن برکنار کردن صاحب‌منصبان ارتشی نزدیک به دربار، چنان که آمد مجلس شورای ملی را به دست گرفت تا خود را برای خیز بعدی آماده کند. مجموع همین اقدامات بود که شک و ظن «محمدرضاشاه پهلوی» و عوامل دربار را به در پیش بودن کودتا از سوی این افسر جسور و بلندپرواز را تقویت کرد.
با آنکه اکثریت مجلس از دست نشاندگان و حامیان رزم آرا بودند اما به‌علت مخالفت و سماجت نمایندگان اقلیت و بویژه هیجاناتی که در جامعه به‌وجود آمده بود، تلاش‌های او برای جلب موافقت مجلس با آخرین پیشنهاد انگلستان (قرارداد الحاقی، موسوم به قرارداد گس - گلشاییان) ناکام ماند و لایحه پیشنهادی دولت که برای خروج از بن‌بستی که به اعتراف یکی از کارگزاران وقت «شرکت مزبور تا تعیین تکلیف آن لایحه، دیناری به ایران پرداخت نمی‌کند» به نتیجه نرسید و تنها سطح تنش‌ها و مشاجرات میان او و نمایندگان و سیاستمداران مخالف را به مرحله برگشت‌ناپذیری رساند.
قدرت روزافزون رزم آرا در کنار مخالفت سرسختانه او علیه جریانی که ملی کردن صنعت نفت را به موضوعی حیثیتی در سطح ملی تبدیل کرده بود باعث شد همه جناح‌های داخلی قدرت در حذف وی به اتفاق نظر برسند و زمانی که راه مصالحه و همراه کردن او با خود را مسدود دیدند، منتظر فرصتی برای از میان برداشتن او ماندند که گرچه ماجرای ترور رزم آرا به نام «خلیل طهماسبی» از اعضای فداییان اسلام و با حمایت صریح «آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی» مشهور شده‌ است اما تا به امروز میان تاریخ پژوهان به معمایی تاریخی تعبیر می‌شود که از اتفاق، برخی استنادات و استدلال‌های قوی در دست داشتن شاه و دربار در آن مطرح می‌شود.
به هر روی ترور او در ۱۶ اسفندماه سال ۱۳۲۹ نه تنها مهر پایانی بر زندگی و آرزوهای سیاسی این افسر کارکشته زد؛ بلکه هشداری صریح به تمام کسانی قلمداد ‌شد که به هر دلیل در جناح مخالفین ملی شدن صنعت نفت ایران‏ قرار داشتند. بنابراین جای تعجب ندارد که فردای ترور او، طرح خلع ید انگلستان از نفت در کمیسیون مخصوص نفت مجلس تأیید و برای تصویب به صحن علنی مجلس فرستاده شد. البته حذف فیزیکی او تنها به سود جریانی که به‌دنبال کوتاه کردن دست انگلستان از امور داخلی ایران بود تمام نشد بلکه سایه تهدیدی جدی از سر دربار و شخص محمدرضاشاه را هم برداشت، چنانکه از مرحوم مصدق نقل شده است: «قاتل رزم‌آرا هر که بود، رفع کدورت از ذهن اعلیحضرت کرد.»
نظر شما