روضه­­‌خوانی در دوره قاجار به روایت عبدالله مستوفی

ماجرای پذیرایی از عزاداران با عدس بوداده و قاووت

عبدالله مستوفی، دولتمرد عصر قاجار و پهلوی در کتاب «شرح زندگانی من» روایت جالب و خواندنی از عزاداری‌های ایرانیان در ماه محرم ارائه می‌­دهد. او در کتاب خود هم از اصناف روضه‌خوان قاجار سخن می‌گوید و هم از تدارک خانه مستوفی بزرگ برای ایام محرم....

چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۵
بسیاری بر این باورند که دوره قاجار بیشترین تنوع در گونه‌های عزاداری را مرسوم کرد، چرا که علاوه بر شبیه‌خوانی و تعزیه، بر پایی سقاخانه؛ تیغ زنی، سخنوری، مراسم دفن شهدای کربلا، مراسم تشت گذاری و... نیز در این دوره مرسوم شد. شاهد این مدعا منابع تاریخی و سفرنامه‌های بسیاری است که از آن روزگار به یادگار مانده است. یکی از شناخته شده‌ترین این آثار «شرح زندگانی من» از عبدالله مستوفی است که روایت مفصلی از حال و هوا و آیین‌های ویژه ماه محرم در دوره قاجار دارد.
روزشماری برای فرارسیدن محرم
مستوفی درباره شروع ماه محرم و آیین­‌های ویژه آن می‌­نویسد: «از ایامی که ما همیشه برای رسیدن آن، روز می‌شمردیم ماه محرم بود. از بیستم ذی‌الحجه مقدمات روضه‌خوانی در منزل ما شروع می‌شد، کربلایی شکرالله از بالاخانه طویله سرخانه که تازه مبدل به آشپزخانه شده بود با کمک چند نفر فراش پنج تخته چادر روضه‌خوانی را به بام جنوبی بیرونی بزرگ که عریض‌تر از بام غربی بود، نقل و آنها را باز کرده، چادر دوز با یکی دو سه توپ کرباس می‌آمد و پارگی‌هایی که یک‌سال پیری و استعمال در آنها ایجاد کرده بود، تعمیر و کسری طناب‌ها خریداری و از روز ۲۷ ذیحجه دو عدد دیرک که طول مدت زندگانی شکاف‌هایی در آنها ایجاد کرده بود، از پای دیوار بام جنوبی به حیاط نقل و به دیوار بنای سمت مغرب تکیه داده می‌شد.»
او ادامه می‌دهد: «سپس قطعات چادر را هم به بام همین بنا منتقل و در آنجا با قفل و بند به هم متصل نموده روز ۲۹ ماه این پنج تخته را به دیرک‌ها نصب می­‌کردند و طناب‌های آن به بام سمت مشرق کشیده می‌شد و باقی نوکرها هم آمده هریک سر طنابی را در دست گرفته، منتظر فرمان کربلایی شکرالله می‌­شدند. او هم همین‌که باقی کارها از قبیل شل و سفت کردن طناب‌های طرف مغرب و فیل‌گوش‌ها را تمام می‌کرد با فرمان یاعلی که همگی آن را تکرار می‌کردند چادر سرپا شده و از همه طرف طناب‌های آن را می‌بستند.»
مستوفی می‌نویسد: «بعد از زیرزمین اندرون فرش‌های نمد و قالی می‌آوردند و نصف بیشتر حیاط را فرش می‌کردند. اسباب چای و قهوه و قلیان آنچه از سال قبل باقیمانده بود می‌آوردند و هرقدر کسر داشت خریداری می‌شد. منبر چوبی قدیمی با روپوش سیاه که روی آن یک شال خلیل خانی افکنده و در عرشه آن دشک و پشتی گذاشته می‌شد، جلو حوض به دیوار بنای غربی تکیه می‌داد. دور و ور این منبر و خرندهای مجاور، جای نشستن زن‌ها و روبه‌روی منبر و خرند طرف مقابل، به مردها تخصیص داشت و تالار هفت دهنه سمت شمال برای اعیان بود. اطاق‌های سه قسمتی مقابل آن، که در سمت جنوب واقع بود، به جوان‌های خانواده و رفقای برادرم آقا میرزا رضا تعلق داشت. اطاق شمال حیاط کوچک و ایوان رو به حیاط بزرگ که پرده زنبوری جلو آن کشیده بودند، به مناسبت دری که از ایوان به سمت اندرون داشت، مخصوص خانم‌های خانواده و دوستان مادرم بود.»
او با اشاره به وظایف هر یک از اعضای خانواده مستوفی در ایام عزاداری می‌گوید: «پدرم در تالار از اعیان و رجالی که به روضه می‌آمدند پذیرایی می‌کرد. بساط چای برای این دسته در راهرو تالار پهن و چندنفر پیشخدمت، مخصوص خدمت این اطاق بود. برادرم آقا میرزا رضا در قسمت خود از واردین و روضه‌خوان‌ها پذیرایی می‌کرد و کارهای عمومی روضه را از قبیل تعیین موقع قلیان و چای و تنظیم سایر کارها اداره می‌نمود.»
پذیرایی از عزاداران با عدس بوداده و قاووت
نویسنده کتاب «شرح زندگانی من» می‌نویسد: «مادرم در قسمت خود گذشته از قلیان و چای و قهوه، عدس و قهوه بو داده و ۶ رنگ قاووت در حقه‌های بلور که در سینی‌های ورشو چیده شده بود، به مهمان‌های خود تقدیم می‌کرد. عدس بو داده را خانم‌ها برای این می‌خوردند که تصور می‌کردند اشک چشم را زیاد می‌کند. قاووت هم که مایه‌اش نخودچی و قند و مغز لیموی عمانی و گشنیز یا قهوه یا دارچین یا رازیانه یا مغز بادام سائیده چاشنی آن می‌شد، تنقلی بود که خانم‌ها به جای شیرینی پذیرایی‌های معمولی اختراع کرده بودند.
مستوفی با اشاره به شرایط فرد روضه‌خوان می‌گوید: «پدرم در روضه‌خوانی جز درک ثواب و به عمل آوردن کار مستحب منظوری نداشت. چندان پا پی تجمل نبود و خیلی ساده روضه‌خوانی می‌کرد. در انتخاب روضه‌خوان بیشتر جنبه صحیح‌خوانی و استحقاق شخص روضه‌خوان و سابقه آنها را رعایت می‌نمود. مثلا حاجی سید حسن شیرازی که در خانه ما روضه می‌خوانده و مرحوم شده بود، سید فتح الله پسرعمویش با اینکه خیلی روضه‌خوان معروفی نبود، جای او را گرفته بود. یا مثلا شیخ حسین عقدائی محدث صحیح‌خوان و باقی هم از این قبیل بودند.»
روضه‌خوانی برای بچه‌ها هم فال بود و هم تماشا
او با اشاره به علاقه کودکان به مراسم روضه‌خوانی بیان می‌کند: «روضه‌­خوانی در خانه و خانواده، برای ما بچه­‌ها «هم فال بود و هم تماشا» از یک طرف به‌­عنوان حضور در مجالس عزاداری، در ساعات نشستن مکتب­خانه و مجاورت آخوند تخفیف حاصل می‌­شد و از طرف دیگر در اوضاع زندگانی خانوادگی و منظره عمومی شهر تغییراتی به‌­وجود می­‌آمد که برای ما تماشا داشت. اگر اجازه حاصل می‌­کردیم که گاه­گاه سری هم به تعزیه­‌خوانی­‌های پرتماشای شهر بزنیم نورعلی نور بود.»
وجود دو صنف روضه‌خوان در دوره قاجار
او بیان می‌کند که در روزگار قاجار دو صنف روضه‌خوان وجود داشت: «در این وقت روضه­‌خوان‌­ها دو صنف بودند؛ یکی واعظین که بعد از خطبه افتتاحیه و طرح کردن یکی از آیات قرآن، وارد تحقیق در اطراف آیه شده و با ذکر امثال و حکم، مطالب عالی اخلاقی و مذهبی را تشریح و توضیح و با ذکر اشعار مناسب، مطالب را دلنشین کرده و در آخر هم مقداری ذکر مصیبت نموده، منبر خود را به دعای شاه اسلام و عموم مسلمانان و صاحب‌خانه ختم می‌کردند.»
دسته دیگر روضه­‌خوان به معنی اخص بودند که منبر را به سلام بر سیدالشهدا شروع و بلافاصله وارد ذکر مصیبت شده و به قدر ۱۰ دقیقه نظم و نثر مخلوط کرده و در آخر باز هم منبر را به دعای سابق‌الذکر ختم می‌نمودند. برای واعظین، سواد و برای ذاکرین، آواز از لوازم بود. هنوز روضه­‌خوان‌های بی‌سواد بی آواز وارد این صنف نشده بودند. حتی ذاکرین هم اکثر مردمان باسوادی بودند و از عهده موعظه هم برمی­‌آمدند، هنوز طرز روضه­­‌خوانی از روی کتاب ملاآقای دربندی رواج نگرفته بود.»
روضه‌­خوانی وسیله تظاهر و تجمل اعیان مملکت
این نویسنده با بیان اینکه در اواخر دوره قاجار روضه‌خوانی به صوت یک کسب درآمده بود، می‌نویسد: «در دوره‌های بعد از این تاریخ بود که روضه‌خوانی کسب خاصی شد و همه جور مردم حتی اشخاص بی‌سواد بی‌‌آواز وارد این کار شدند. عده روضه‌خوان در شهر تهران به هزار و دو هزار رسید و هر بیسوادی با به سر بستن یکی دو سه ذرع پارچه سفید و سیاه وارد این شغل شد. چون سرمایه صوتی نبود که ذاکر شوند، واعظ می‌شدند و هر رطب و یا بسی به دهنشان می‌رسید، بالای منبر بر زبان می‌آوردند. این‌وقت بود که کتاب ملا آقای دربندی و جوهری اساس روضه‌خوانی شد.»
او ادامه می‌دهد: «از طرف دیگر، اعیان و رجال مملکت هم روضه‌خوانی را وسیله تظاهر و تجمل قرار داده روی دست همدیگر بلند شدند. کم کم جنبه‌های معنوی و عزاداری این مجالس از بین رفت و روضه­‌خوانی برای اعیان وسیله دید و بازدید و برای توده وسیله سرگرمی شد. روضه‌خوان‌ها پاپی ارشاد مردم به راه حق نبوده، هرکس صدای نعره‌زن‌ها را بیشتر درمی‌آورد معروف‌تر می‌شد. صاحب مجلس‌ها هم برای اینکه جمعیت زیادتری به مجلس خود جلب کنند پاپی منظور اصلی نبوده بیشتر به فروع می‌پرداختند، حتی بعضی برای جلب عده بیشتر، شاهی سفید و پنج شاهی و ۱۰ شاهی هم به مردم می‌دادند. این رویه تا آخر سلطنت مظفرالدین شاه روز به روز در ترقی بود
منبع: ایبنا
نظر شما