درآمدی بر ایدئولوژی از منظر شریعتی

با نگاهی به سیر تاریخی اصطلاح ایدئولوژی

پروانه منصوری، دانش آموخته تاریخ
یکی از اتهام های اصلی شریعتی را ایدئولوژیک کردن دین دانسته اند. منتقدان مدعی اند شریعتی با آموزه هایش به کمک جریانهایی آمد که تکثر در فهم دینی را نمی پذیرفتند و منتقدان و مخالفان آراء خود را بر نمی تافتند. اما آیا شریعتی ایدئولوژیک اندیش بود؟ اگر آری، ایدئولوژی چه معنایی در نگاه شریعتی داشت؟
پروانه منصوری (دانش آموخته تاریخ) در یادداشتی به این موضوع پرداخته است....

دوشنبه ۱ آذر ۱۳۹۵
واژه ایدئولوژی را اولین بار "دستوت دو تراس" به کار برده شد او یکی از فعالان در انقلاب کبیر فرانسه بود بعد از پیروزی انقلاب و فروکش کردن شور و هیجانات و ایجاد یاس و ناامیدی از برقراری برابری؛ شرایط به گونه ای پیش رفت که دوباره روحانیت سنتی و اشراف به صحنه باز گردند تا جایی که روبسپیر معتقد بود "مذهب تنها نیرویی است که می تواند در برابر طغیانهای مکرر علیه نابرابری ها بایستد." و دانتون اعلام کرد که "به مسخرگی های ضد مذهب در کنوانسیون خاتمه دهید."
در بحبوحه این کنش های سیاسی، دستوت از انقلابیون پرشور که بعد از انقلاب به زندان افتاده بود ، در همان دوره زندان برای حل این رکود و نابسامانی شروع به فرموله کردن و تدوین متدی برای مطالعه عملی عقاید کرد و آن را ایدئولوژی نامید . واژه ایدئولوژی از ریشه ایدوس به معنی اندیشه و لوگوس به معنی بحث و گفتگو آمده است. از نظر دستوت ایدئولوژی به عنوان علم، هم به چگونگی شکل گیری عقاید می پردازد و هم به جلوگیری از اشتباهات، در روش شناسی ایدئولوژی وی روش تجربی را برگزید و در منطق ایدئولوژی تحول را، او کوشید از این طریق دلایل ماندگاری فکر کهن را پس از انقلاب فرانسه جستجو کند .
به این ترتیب دستوت برای ایدئولوژی سه رکن در نظر گرفت:
۱)نقد عقاید مسلط
۲) تداوم سنت فلسفی علمی شناخت
۳) استقرار نظمی سیاسی برای تامین امینت فکر .
اولین مخالف ایدئولوژی "ناپلئون بناپارت" بود، زیرا سنت ایدئولوژیکی نقد عقاید دستوت دوتراسی باعث میشد نظمی را که ناپلئون در صدد بود به کمک متولیان دین پس از انقلاب، برقرار کند متزلزل کند.
ناپلئون معتقد بود که سخن توده مردم ازپتانسیل بیشتری برای بیان مسایل برخوردار است تا گفتگوهای آکادمیک . در واقع نقد ناپلئون خود رویکردی عمل گرایانه با ایدئولوژی بود که آن را تنها به عرصه سیاست محدود کرد و از این به بعد ایدئولوژی نسبت به واقعیت سیاست پیشه شد و از وجوه تعقل و اندیشگی فاصله گرفت.
آنچه از این به بعد در سیر تاریخی ایدئولوژی مشاهده میکنیم یک برداشت اشتباه از ایدئولوژیست که از ناپلئون شروع شد و توسط مارکس کهنسال فهم شد و توسط مارکسیستهای همچون استالین و لینین اجرا شد و به عقیده سازی و استحاله ایدئولوژی منتهی شد. بعدها مجموعه مارکسیستهای هگلی همچون اگزیستانسیالها ، ساختارگراها ، نظریه پردازان مکتب انتقادی نیز با نقد بر آنچه مارکس ایدئولوژی یا آگاهی کاذب نامید به نوعی بر این انحراف در مفهوم ایدژئولوژی افزودند. اما خود با نقد عقیده به ایدئولوژی پاینبد ماندند بی آنکه از نام ایدئولژی استفاده کنند.
کلا ایدئولوژِ دستوت بر سه پایه استوار است: نخست عام ( سنت فلسفی – علمی شناخت ) دوم ایدئولوژی به معنی خاص (نقد عقاید مسلط و بازدانده) و سوم ایدئولوژی به مفهوم مشخص ( مجموعه عقاید راهنمای عمل که در آن تقسیم ساخت کلی جوامع به نظام ارزشی- نظام اقتصادی – نظام سیاسی – نظام اجتماعی جهت عرضه مدل ایده آلی مثل لیبرالیسم ،سوسیالیسم ....)
آنچه مارکس (جوان یا هگلی) از ایدئولوژی به معنی آگاهی کاذب یاد میکند تنها مرحله نقد عقاید مسلط و بازمانده بود یعنی ایدئولوژِ نقد آگاهی کاذب است به اعتقاد مارکس. اما در مارکس کهنسال ( این مراحل مختلف اندیشگی مارکس است) ایدئولوژی نقد عقاید کاذب به عقیده سازی تغییر یافت و از دوبخش اندیشه ورزی آن فاصله گرفت و به سقوط ایدئولوژی منجر شد ودر ظهور استالین و لنین اجرایی و به فاجعه تبدیل شد.
منتقدین امروزه ما در ایران نیز همان ایدئولوژی استحاله شده را به نقد می کشند .اما شریعتی به کدام ایدئولوژی معتقد بود ومنتقد کدام ایدئولوژی؟
«اساسأ در تعبیر و تلقی ایدئولوژی دچار یک اشتباه شده ایم و این اشتباه همان است که غالبأ در ذهن روشنفکران دنیای سوم وجود دارد و آن دست یافتن شتابزده به یک وسیله ایست که بتواند آنها را در دست یافتن به اهداف سیاسی – اجتماعی – انقلابی شان به مثابه یک رساله عملیه یا یک آیین نامه راهنمایی یاری نماید، یک ایدئولوژی در چنین صورتی عبارت است از دگم هایی که براساس وضع و شرایط خاص موجود شکل گرفته است .»م.آ ۲۳ جهان بینی و ایدئولوژی ص۱۰۳
« یک ایدئولوژی ، یک کتابچه راهمایی که افراد بخواهند از روی آن راه یابند و گنج پیدا کنند نیست . چنین تلقی ای از ایدئولوژی ، تلقی یک مؤمن متعصب عامی است که به جای فراگرفتن علومی که او را به شناخت مذهب و مبانی اساسی مذهب هدایت کند، یک راساله علمیه از یک مجتهد جامع الشرایط می گیرد وهر مشکلی که در زندگی دارد، در صفحه ای از مسایل مربوط به آن جستجو می کند و جوابش را خیلی روشن ، صریح و قاطع پیدا می کند.» م.آ ۲۳ جهان بینی و ایدئولوژی.ص۱۱۹و۱۱۱
« ایدئولوژی که به جزئیات تکیه کند ایدئولوژی نیست ، قوانین و مقرارات و تصویب نامه ها و آئین نامه های رانندگی است که با تغییر بسیار اندکی از محتوی خالی می شود ، .... مارکس که به طبقه کارگر تکیه میکند می بینیم که تا پایش را از مرز محیط جغرافیائی خود فراتر می گذارد دیگر این ایدئولوژی احتیاج به تجدید نظر دارد زیرا چند کیلومتر ان طرفتر پرولتاریای وجود ندارد ...» م.آ ۲۳ ص۱۱۱
«ایدئولوژی هرگز جانشین تعهد فکری، علمی ، اجتماعی و اجتهادی انسان نمی شود »م.آ۲۳ ض۱۱۱
تعریف دیگر و شباهت با مفهموم ایدئولوژی دستوت( گیومه به متن اضافه شده )
« ایدئولوژی از سه مرحله درست می شود :
۱- چهان بینی ( نوع تصور و تلقی ای که ما از جهان ، از زندکی و از انسان داریم ){ سنت فلسفی – علمی شناخت }
۲- نوع ارزیابی انتقادی محیط و مسایلی که با آنها در ارتباطیم و پیرامون اجتماعی و فکری ما را می سازد ،داریم ) {نقد عقاید مسلط و بازدانده}
۳- ارائه پیشنهادها، راه حل ها و نمونه های عملی ، مرحله سوم ایدئولوژی است{ارائه بدیلهای نسبی } » م.آ ۲۳جهان بینی و ایدئولوژی ص۷۰و۷۱
برای کسب آگاهی های بیشتر ن.ک: رهیاب، حسین؛ "دفاع جوهری از منطق دورنی ایدئولوژی رویارویی با برداشت های نادرست"/ دفترهای بنیاد (جلد۱) / شهر آفتاب / ۱۳۷۹
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما