آغاز شناختِ غرب

ضرورت آغازِ نهضت ترجمه برای تاریخ غرب

علیرضا عسگری، کارشناس تاریخ جهان
مساله امروز ما، شناختِ تاریخی و صحیح غرب است. ما نمی توانیم با کارشناسی ارشد تاریخ جهان یا حتی با مطالعات منطقه ای اروپا یا در بهترین حالت با دانشکده مطالعات جهان راه به جایی بریم که ما را به شناخت تاریخی غرب رهنمون کند...

دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۵
مساله امروز ما، شناختِ تاریخی و صحیح غرب است. ما نمی توانیم با کارشناسی ارشد تاریخ جهان یا حتی با مطالعات منطقه ای اروپا یا در بهترین حالت با دانشکده مطالعات جهان راه به جایی بریم که ما را به شناخت تاریخی غرب رهنمون کند. بیش از پیش، نه نیازمند متخصصان جزئی نگر که محتاجِ معلمان تاریخ غربیم. آنان که غرب را به گونه شاکله ای کلی و اندیشه ای ابژه قرار داده اند و می توانند بنیانِ شناخت غرب را در ذهن ما ایرانیان بسازند. ابژه ساختن غرب کاری است بس دشوار و نیازمند صبر ولی شرط لازمش تلاش. اکنون تلاش درخوری در محیط های آکادمیک نمی بینیم گو که در شناخت تاریخ خود نیز منفعلیم. اما نظر من این است نقطه آغاز این شناخت، ترجمه است.
ترجمه دنیایی نو و وسیع به پیش چشمانمان می گشاید و بستری فراهم می کند که فعالانه درباره غرب انتقادی بیندیشیم. ترجمه، ارزشمندتر و دشوارتر از نوشتن است. بیاییم بپذیریم که حتی تاریخ خود را مدت هاست همین غربی ها به نگارش در آورده اند، به راستی با اندک منابع در دست، با کمیت لنگ زبان دانی و چنته خالی از متدولوژی تاریخی، چه اثر درخور و سودمندی در باب تاریخ غرب می توانیم تولید کنیم؟ کوشش ها و عرق جبین ها باید در راستاس آغازیدن این نهضت باشد، جریانی بدست اهل تاریخ و فلسفه و نه مترجمان بازاری و غیر متخصص. ترجمه تنها بازگردان وفادار و دقیق واژگان نیست، ترجمه انتقال روح مطلب به ذهن مخاطب است، مترجم جایی دارد، آن فرودست متن در پاورقی که صحبت کند، که شرح دهد، که تفسیر نماید و نقد زند. نگارنده این سطور که خود در پله اولین نردبام ترجمه است می داند چه ساعات و روزها و ماه ها باید بگذرد تا متن روح خود را پیدا کند، اشتباهاتش رفع شود و با همه خستگی ها بگردد میان کتب و نظرات تا در آن پاورقی سخن گوید.
دعوت می کنم از تمام اهل تاریخ و فلسفه، از تمام کسانی که از السنه فرنگی، یک یا چند تا را در حد قابل قبولی فرا آموخته اند و قلمی دارند که به کار ترجمه می آید، این نهضت را آغاز کنیم. زبان فارسی در شناخت غرب فقیر است. به تعداد انگشتان یک دست نمی توان کتب درخور تاریخ یونان یا روم یافت. در باب قرون وسطی، قرون جدید حتی قرن بیستم باید و شاید کار نکرده ایم. مگر می شود این همه پایان نامه و نظر در باب فلسفه غربی ارائه می شود اما هنوز ترجمه صحیحی از آثار ایده آلیست ها یا فلسفه تحلیلی نداریم؟ مگر شناخت فلسفه بی شناخت بستر و جامعه تاریخی ممکن است؟ سخن از پروتستانیسم می زنیم بی آنکه آثار لوتر را خوانده باشیم و مارکس را نقد می کنیم حال که بهترین برگردانش به فارسی از متن انگلیسی صورت گرفته است. چگونه است سخن از قرون وسطی تاریک می زنیم اما آثار متالهین و متکلمین کلیسایی را نمی شناسیم. این همه سخن و ادعا بر پایه کدام بنیان دانشی ساخته می شوند و البته که ما را به جایی نمی رسانند. اقیانوسی از دانش ناب منتظر است تا به خامه مترجمان ایرانی به فارسی برگردان شوند تا ذهنیت ما به این جهان سراسر پیچ و خم بشری دگرگون شود.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما