راهی به سوی فهم تاریخ ایران

نگاهی چارچوب نظری کتاب مقاومت شکننده نوشته جان فوران

زینب عیوضی، دانشجوی دکتری تاریخ
نویسنده کتاب مقاومت شکننده، جان فوران بر آن است که با استفاده از یک چارچوب نظری، برشی پانصد ساله از تاریخ ایران را تحلیل کند تا سرانجام بتواند به تحلیلی از انقلاب سال پنجاه و هفتاد در ایران دست یابد. نویسنده بر این عقیده است که نمی‌توان انقلاب سال پنجاه و هفت را بیرون از زمینه و متن تاریخی آن درک کرد...
شنبه ۶ آذر ۱۳۹۵
نویسنده کتاب مقاومت شکننده، جان فوران بر آن است که با استفاده از یک چارچوب نظری، برشی پانصد ساله از تاریخ ایران را تحلیل کند تا سرانجام بتواند به تحلیلی از انقلاب سال پنجاه و هفتاد در ایران دست یابد. نویسنده بر این عقیده است که نمی‌توان انقلاب سال پنجاه و هفت را بیرون از زمینه و متن تاریخی آن درک کرد؛ در نتیجه شکل گیری دولت صفوی را نقطه آغاز این پژوهش و به تعبیری آغاز عصر جدید در تاریخ ایران تعیین کرده است:« درک کامل نیروهای اجتماعی‌ای که برای راه انداختن انقلاب پدید آمدند و نیز درک فرهنگ‌های متنوع دینی و سیاسی نگاه دارنده آن‌ها، بدون معرفت گسترده تاریخی و جامعه شناسی الگوبندی دگرگونی اجتماعی، که بارها در ایران روی داده، امکان پذیر نخواهد بود.»
بحث این گفتار به طور مشخص بررسی چارچوب نظری مقاومت شکننده است. اینکه چه نظریاتی چرا و به چه صورت مورد استفاده قرار گرفته‌اند موضوع سطور آتی است.
نظریاتی که فوران به کار گرفته تا چارچوب نظری پژوهش را پی ریزی کند عبارت است از:
نظریه های توسعه نیافتگی
نظریه نظام جهانی
وجوه تحلیل تولید
حال باید مشخص شود نویسنده چگونه با استفاده از این نظریات، چارچوب نظری بحث را سامان داده است:
«در این کتاب به جای استفاده از یک نظریه عام توسعه جهانی و دگرگونی و دگرگونی اجتماعی، از یک الگو و یک چارچوب استفاده می‌کنیم.»
«محور نقش نظری کتاب حاضر، ارائه راه حلی برای معضل ادغام نظام جهانی و دیدگاه های وجوه تولید در مساله توسعه نیافتگی در الگوی وابستگی است.»
«الگوی پیشنهادی، یک چارچوب معتبر و بزرگ را برای بررسی رابطه واحد خارجی یک کاسه‌تر با واحدهای اساسی داخلی تحلیل، یعنی رابطه اقتصاد جهانی با طبقه های اجتماعی کشور جهان سومی مورد نظر را فراهم می‌کند. نظریه نظام جهانی برای توضیح سائقه‌های خارجی نشات گرفته از هسته مرکزی به سمت پایین، به صورت بندی های اجتماعی حاشیه‌ای نیازمند است. در حالی که از تحلیل وجوه تولید برای دریافت نحوه میانجی شدن فشار های خارجی در درون خود صورتبندی اجتماعی استفاده می‌شود. هیچ یک از این دیدگاه‌ها به تنهایی برای درک علل دگرگونی اجتماعی بلند مدت کافی به نظر نمی رسند. برعکس، هر سه سطح تولید باید مورد بازبینی قرار گیرند و به هم ارتباط داده شوند تا تصویر درست و کاملی از تحول و دگرگونی اجتماعی جهان سوم در بلند مدت به دست آید.»
نویسنده چارچوب پژوهش را در یک نمودار رسم کرده است. نقطه پایان این نمودار، شکل گیری یک ساختار اجتماعی جدید است. در توضیح نمودار «هنگامی که از مقابله نظام جهانی باوجوه داخلی تولید در یک کشور جهان سومی، الگوی توسعه وابسته به وجود می آید، غالبا (اما نه همیشه) به دولتی سرکوبگر نیاز است که نیروهای اجتماعی آزاده شده در فرایند مزبور را زیر کنترل نگاه دارد. چنین دولتی ( و قدرت‌های خارجی حامی آن) به ناگزیر راه را برای جبهه مخالفی هموار می سازد که فرهنگ‌های سیاسی موجود در جامعه را پشتوانه خود می‌داند. در شرایط معینی، جنبش‌های اجتماعی دگرگونی طلب پدید می آیند. اگر این جنبش‌ها از توان و حدت برخوردار باشند حتی در صورت مغلوب شدن، راه را برای پیدایش و استحکام نهایی یک ساختار اجتماعی جدید هموار می سازند.»
حال که با چارچوب نظری تحقیق آشنا شدیم بر آنیم تا مشخص کنیم
فوران چگونه ازین چارچوب نظری برای تحلیل عصر صفوی بهره گرفته است.
نویسنده وجوه تولید عصر صفوی را در قالب سه بخش «بخش شبانکاره و بیابانگرد، بخش دهقانی، بخش شهری» جای داده است.
همچنین در باب جایگاه ایران در نظریه نظام جهانی والرشتاین، ایران عصر صفوی را یکی از «امپراتوری های جهانی در عرصه خارجی» دانسته است: « ارزیابی حد و حدود کلی روابط ایران با غرب در حوالی سال ۱۶۳۰م. نشان می‌دهد که به رغم اهمیت واقعی باز شدن باب مناسبات تجاری ایران با اروپا در این مرحله اولیه پیدایش اقتصاد جهانی سرمایه داری، هیچ نوع امکان وابستگی وجود نداشته است.
در حوالی سال ۱۶۳۰م. صورتبندی اجتماعی ایران به عنوان یک امپراتوری جهانی در عرصه جهانی نظام سرمایه داری در حال پیدایش، مطرح بوده است.
در نظام اقتصاد جهانی والرشتاینی، ایران سده هفدهم به عنوان امپراتوری جهانی در عرصه خارجی طبقه بندی میگردد. »
فوران به قدرت رسیدن دودمان صفوی را یک نقطه عطف در تاریخ نوین ایران دانسته و همچنین معتقد است که دوران فرمانروایی شاه عباس صفوی متفاوت از اوایل و اواخر دوران حکومت سلسه صفوی بوده است.
از نظر ویژگیهای اجتماعی، ایران عصرصفوی را یک جامعه باز می‌داند که تحرک اجتماعی در آن جریان داشته است.
در دوره صفویه جنبش‌های اجتماعی مردمی چندی وجود داشته‌اند که در آن ها می‌توان رگه‌های جنینی کشمکش طبقاتی را تشخیص داد، جنبش‌های مزبور عمدتا در شهر ها روی می داده‌اند. قیام‌های شهری و دهقانی ماقبل طبقاتی این دوره به شکست انجامید چون امکان محاصره آنها در درون شیوه‌های تولیدشان توسط دولت وجود داشت و دولت این امکان را داشت تا آن ها را در مناطق جغرافیایی مزبور منزوی سازد.
در باب مبانی مشروعیت، این سلسله تا پیش از شاه عباس از مبانی دینی و الهی قوی برخوردار بوده است اما« در زمان شاه عباس حکومت از مبنای دینی، به سمت حکومت مطلقه این جهانی و غیر دینی گرایش یافت.
اصلاحات شاه عباس در سده شانزدهم سرنوشت نظام دولتی اویماق-قبیله را رقم زد و طلیعه حکومت مطلقه تازه صفوی را خبر داد، حکومت مطلقه ای که تا سده هفدهم ادامه یافت.
جان فوران٬ سقوط سلسله صفویه را فرآیندی بلند مدت دانسته و عوامل متعددی را برای آن ذکر کرده است. عوامل اقتصادی این فرآیند عبارتند از: کسری تراز بازرگانی خارجی، تورم و افزایش مشکلات مالی دولت صفویه.
حکومت کوتاه هفت ساله افغانان بر ایران از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و نیز روابط خارجی ایران، اثرات بسیار مخربی برجای گذاشت چرا که هشتاد سال نابسامانی داخلی به دنبال داشت تا اینکه سرانجام در آستانه سده نوزدهم میلادی، با روی کار آمدن دودمان قاجار، اوضاع داخلی ایران به سمت ثبات نسبی حرکت کرد.
منبع: اختصاصی مورخان
نظر شما