دکتر افسانه نجم آبادی را بیشتر با اثر برجسته و مهم ایشان «زنان سبیل دار و مردان بدون ریش» میشناسیم. اما اثر مهم دیگر و تا حدی مغفول مانده نجم آبادی، کتاب «حکایت دختران قوچان، از یاد رفتههای انقلاب مشروطه» است.
این اثر در روند بررسی یک پرونده مرتبط با انقلاب مشروطه ایران نشان میدهد که چگونه مورخان هم زمان با یک رویداد(در اینجا انقلاب مشروطه ایران) سلسلهای از اتفاقات را برجسته و علت واقعهای معرفی میکنند و آگاهانه یا ناآگاهانه وقایعی دیگر را حذف میکنند.
نجم آبادی به گفته خودش در مقدمه این اثر، «حکایت دختران قوچان» را تصادفا هنگامی که به جستجو در روزنامههای هم زمان با انقلاب مشروطه میرداخته یافته است. این حکایت چیست؟
فروش دختران قوچانی به ترکمانان و ارامنه عشق آباد در بهار ۱۳۲۳ هـ ق در دوران حکومت آصف الدوله در خراسان، و به اسارت رفتن زنان باشقانلو، در ماه رمضان همان سال که در حمله ترکمانان به ناحیه بجنورد در زمان حکمرانی سالار مفخم رخ داد.
این کتاب با عریضه ای از سید طباطبایی خطاب به مظفرالدین شاه آغاز میشودکه در آن با استناد به اوضاع و احوال مردمان قوچان تشکیل مجلس عدالت را راهی برای از میان رفتن ظلم و آبادانی کشور میداند.
پژوهشگر در طی این پژوهش نشان میدهد که چگونه ظلم و تجاوز به دختران قوچان در روزنامه ها و ادبیات سیاسی آن روز به شکل وسیعی بازتاب یافت و دختران قوچان در این بازگوییها دختران ایران و ناموس وطن نامیده میشدند. این رویداد و بازتاب آن در کنار دلایل دیگر، زمینهای را برای طلب عدالت خانه و مجلس مشروطه در بین نخبگان و مردم ایران پدید آورده بود. و حتی اهمیت ملی این داستان چنان شد که از نخستین ماههای تشکیل مجلس اول رسیدگی به ماجرای دختران قوچان یکی از موارد تظلم خواهی ملت علیه استبداد شد.
حال پرسش اینجاست که چرا علیرغم اهمیت این داستان در آن سالها، در تاریخ نگاریهای بعدی انقلاب مشروطه حکایت دختران قوچان از یاد رفته و رویدادهایی چون چوب خوردن سه تاجر قند بازار تهران در ۱۴ شوال ۱۳۲۳ و کشته شدن سید عبدالحمید و سید حسن در ۱۸ جمادی الاول ۱۳۲۴ به عنوان وقایعی که آغازگر این انقلاب بود به یادها مانده است.
در تاریخ نگاریهای آنان که خود معاصر انقلاب مشروطه بودند، چون احمد کسروی و حسن تقی زاده، از حکایت دختران قوچان به عنوان یکی از حکایات جور استبداد و از علل و اسباب جنبش یاد شده است. ولی در نگارشهای بعدی از این انقلاب نظیر آثار مهدی ملکزاده و فریدون آدمیت کمتر اثری میتوان از ردپای این حکایت یافت. حال آنکه چوب خورد تاجران قند سبب مهاجرت نخست مجتهدین تهران یعنی سیدین طباطبایی و بهبهانی به شاه عبدالعظیم در تاریخ ۱۶ شوال ۱۳۲۳ و صدور دستخط تاسیس عدالتخانه از جانب مظفرالدین شاه، و کشته شدن دو سید سبب مهاجرت دوم روحانیان تهران به قم در تاریخ ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۴ و صدور فرمان مشروطیت به تاریخ ۱۴ جمادی الثانی دانسته میشود.
نجم آبادی به این پرسش این گونه پاسخ میدهد: همچنانکه اهمیت این داستان در زمان خود به مناسبات زن و مرد در فرهنگ آن زمان پیوند داشت، فراموشی آن نیز از خاطرها بیانی از مناسبات زن و مرد در جامعه ما و نشانی از آن گونه تاریخ نگاری است که مردمدار و مردستا بوده، ارزشی برای ثبت آنچه به زنان مربوط باشد قایل نیست.
چه کسانی را در انقلاب مشروطه از یاد بردهایم؟
روایت افسانه نجم آبادی از انقلاب مشروطه ایران
شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵
منبع:
اختصاصی مورخان
نظر شما
سایر مطالب
در تکاپوی ترسیم هویت ایرانی؛
دواخانه شورین! اصلاح قانون اساسی و انحلال سلطنت قاجار
تخته قاپوی عشایر
«مراد اریه» پدر کاشی و سرامیک ایران
فایدۀ تاریخ (تاریخ در ترازو)
دکتر کاظم خسروشاهی کارآفرینی از نسل ایران سازان
تاریخ آلترناتیو؛ ضرورت ها و ملاحظات
شورش های دهقانی؛ زمینه ساز نهضت فراگیر جنگل شدند!
«حسن نفیسی»؛ دولتمردی سخاوتمند در ایراد اتهام به رقیبان!
روایت تاریخ به انتخاب مورخ به سبک کلایدسکوپ